گل پسرم
خدا رو شکر یه مدتی شده که صبح ها بدون اینکه من چندبار صدات بزنم . همون فعه اول که صدات میزنم یا هم یه تکون کوچولوت میدم سریع پا میشی . ولی هنوز که هنوزه وقتی میخوای بری میپرسی امروز چندتا زنگ داریم . چرا این همه دیگر تعطیل میشیم .
عزیز مامان از مدرسه یک کاغذ یادداشت فرستادن و ازمون خواستن که یک هدیه ی متوسطی براتون بخریم و به معلمتون تحویل بدیم قربونت بشم گلم که این همه ستاره گرفتی که حالا موقع گرفتن هدیت شده .
نمیدونستم که برات چی بخرم و از یکی از دوستام پرسیدم و بهم پیشنهاد کزده که یک آبرنگ و کتاب نقاشی برای بگیرم .
دیروز ساعت یک و ربع تعطیل میشدی و چون تو اداره درگیر یه موضوعی بودم حواسم کلی پرت شده بود وقتی پسر همکارم که اونم توی مدرسه شماست رو بابابزرگ دیده بود ازم پرسید نمیخوام برم دنبالت و منم یک دفعه یادم افتاد و با عجله اومدم سمت مدرست . اما خوب بابابزرگ با ماشین اومد دنبالت و وسط راه من و شما رفتیم خونه . بابابزرگ گفت محراب تنها در مدرسه بود و همه بچه ها رفته بودن حدودا ده دقیقه من دیرتر اومده بودم دنبالت . منو ببخش عزیز دلم که فراموش کزده یودم و هیچ وقت فاین سهل انگاری رو فراموش نمیکنم . اونم توی این هوای سرد گل مامان .