...
محراب دو سه ماه اول پیش دبستانی 2 رو توی مدرسه می رفت اما اینجا که هستیم مدرسه جا نداشت و مجبور شدیم که ببریمش مهد قرآن که خدا رو شکر نزدیک خونه هم هست.
ملیکا امروز روز اولیه که میخواد بره مهد ساعت 11 ملیکا و بابایی و مادر جون رفتن مهد ، وقتی که به مادرجون زنگ زدم که ببینم چی شد . گفت که مربی مهد به ملیکا گفت بیا بغلم خاله جون و ملیکا هم رفت بغلش و حتی پشت سرش رو هم نگاه نکرد، ساعت 13.5 که از اداره تعطیل شدم با بابایی و محراب رفتیم دنبالش و وقتی از مربیش پرسیدم که گریه یا بهونه گیری نکرده . گفت که نه عروسکش دستشه و هر جا که من میرم دنبالم میاد.
خدا رو شکر عزیزمممممممممممم . مامانی قربونت بشم .
خوب این چند ماهه، ان شاء الله اردیبهشت که مامانی زایمان کرد دیگه نمی فرستمت مهد .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی