روز شمار
روز ها و هفته ها میگذرند با یه چشم به هم زدن .
اما انگار برای من خیلی دیر میگذره مخصوصا این آخریا ...
الان هفته 37 بارداریم و هر روز به تقویم نگاه می کنم روزها رو میشمرم ببینم چند روز دیگه مونده تا کوچولوی نازمون رو ببینم .
محراب که طاقتش سراومده ، مدام بهم میگه مامانی بریم بیمارستان و داداشی رو بیاریم دلم براش تنگ شده ، هفته پیش تکوناش خیلی کم شده بود و ترسیدم با بابایی محراب و ملیکا رفتیم بیمارستان تا ضربان قلبش رو چک کنن ، من تنهایی رفتم داخل بیمارستان وقتی برگشتم محراب فکر کرده بود که من رفتم دیدن داداشیش ، گفت چرا منو نبردی دلم براش تنگ شده ، گفتم بچه ها رو اونجا جا نمیدن هنوز آقای دکتر اجازه نداده که داداشی رو بیاریم خونه ، گفت حداقل ازش عکس می گرفتی !!!!!!!
قربونت بشم پر گلم که این همه دوست داری داداشیتو زود ببینی .
اکثر اوقات از خودم میپرسم چه شکلیه ، محراب و ملیکا کوچیکیشون خیلی شبیه هم بودن الان وقتی عکسای شش ماهگی هر دوشون رو نگاه می کنم از قابش و تصاویر اطراف عکسش قابل تشخیصه و بقیه که نگاه می کنن نمیتونن تشخیص بدن . برای همین خیلی کنجکاوم ببینم این نی نی مون چه شکلیه ، شبیه خواهر و برادرش هست ، موهاش مثل اون دوتا رنگیه یا مشکیه ....
خلاصه که از الان تا 15 اردیبهشت که دکتر برام تخمین زده ، فقط 28 روز دیگه مونده .
خدایا به امید تو