محراب محراب ، تا این لحظه: 16 سال و 7 روز سن داره
ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 27 روز سن داره

فرزندانمان محراب ، ملیکا و متین

لحظه های شیرین انتظار

منو و بابات سیسمونیتو از مشهد ، ١٧ شهریور خریدیم چه ذوقی داشتیم وقتی فروشنده می گفت چه سایزی می خواین دخیر یا پسره ، خنده از رو لبابوم کنار نمی رفت ، کمدت رو از احمدآباد خریدیم و گذاشتیم روی سقف ماشینمون که پیکان بود  تو جاده که می اومدیم تو جاده همه نگاهمون می کردن و پلیس راه ازمون سوال کرد که این ماشین سواری یا باری ما فقط با خنده جوابشونو می دادیم و جاهای مختلف وامیستادیم و طنابارو که کمد و وسایل رو با اون بسته بودیم رو محکم می کردیم .  
20 دی 1390

بالاخره اسمت ...

پسر گلم از تو اینترنت کل حروف الفبا رو پرینت گرفتم تو خونه نشستم و اسم هایی که به نظرم قشنگ بود رو جدا گردم از بین همه اونا ، اسم عرفان ، محراب و امیر حسین رو با بابات انتخاب کردیم ، یه روز این سه اسمو رو سه تیکه کاغذ نوشتیم و به مادرجونت گفتیم که یکی رو برداره ، مادرجونت هم اوون کاغذی که اسم محراب روش نوشته بود رو برداشت هیچ کسی هم نمی دونست که اسمت چیه روزی که دنیا اومدی و بابات هم رفت شناسنامتو گرفت همه فهمیدن که اسمت محرابه ، راستی معنی اسمت هم : مسجد ، محل عبادت ...
20 آبان 1386

تشکر

خوش آمدید   الخصوص با شما هستم پسرم گلم امیدوارم وقتی این وبلاگ رو نگاه کنی یاد من و بابایی هم بیفتی ...
7 آبان 1386

سیسمونی

بقیه سیسمونیتو از آق قلا که در استان گرگان هست خرید کردیم و آوردیم بیرجند دوست داشتیم برات یک تخت هم بگیریم ولی اتاق خواب کوچک بود و برا تخت جا نداشت ان شاء ا... خونه خودمون که بریم برات یک اتاق خواب جدا تدارک می دیم ...
14 مهر 1386
1