نگرانی من
محرابم عزیز مامان به خاطر لرزش مردمک چشمات خیلی خیلی نگرانم .
نمیدونم وقتی میشینی و تلویزیون نگاه می کنی سرت رو یا پایین میبری و از بالای عینکت نگاه می کنی چون مردمک چشمات بالای چشم ثابت میشه و بهتر میتونی ببینی . یا هم اگه بیرون باشیم و چیزی رو خواسته باشم بهت نشون بدم این همه دنبالش می گردی و میگی کجاست نمیبینم که دیگه از اونجا دور میشیم با اینکه شاید اون چیزی که نشونت میدم خیلی هم نزدیک باشه . خیلی میترسم عزیزم . امیدوارم که زود خوب بشی .
وقتی که نوبت دکتر برای مشاور ژنتیک داشتم بعد اینکه آزمایشای قبل از تولد محراب رو بهش نشون دادم و آزمایشاتی که خود دکتر هم برام نوشته بود رو دید گفت که لرزش مردمک چشمای محراب ، بیماری ژنتیکی نبوده و اونا بخاطر خوردن قرص هایی که موقع عمل آپاندیس که محراب رو سه ماهه حامله بودم ، بوده . وقتی این حرفای دکتر رو شنیدم بیشتر خودم رو مسئول این مشکل محراب دونستم و هیچ وقت خودم رو نمی بخشم .
خدایا ازت خواهش میکنم پسرم رو شفا بده . همیشه به این فکر می کردم که محراب وقتی بره مدرسه و خواسته باشه تخته سیاه رو ببینه . چیکار میکنه . بچه ها اذیتش نکن .... . از این دغدغه ها خیلی دارم و هنوزم که هنوزه به این چیزا فکر می کنم .
اما برای عمل آپاندیس کاری نمیتونستم بکنم از اینکه عمل رو بزارم برای بعد دنیا اومدن محراب . یک روز جمعه دردم گرفت وتا شب از درد بخودم میپیچیدم شب که رفتم دکتر . دکتر تشخیص داد که آپاندیس باید عمل بشه و جراح که همون موقع توی اتاق عمل بود . گفت که باید آماده بشم و همین الان عمل کنم و گرنه پاره میشه . مادرجون گفت که من سه ماهه باردارم و برای جنین مشکلی پیش نمیاد . دکتر گفت که چون سه ماهه هست و جنین کوچیکه دست ما به جنین نمیخوره . ولی خانم اگه آپاندیسش پاره بشه . دیگه باردار شدن براشون مشکله و ممکنه دیگه باردار نشن . برای همین مجبور به عمل شدم و خوردن اون داروها که از گرفتن عفونت جلوگیری می کرد .
منو ببخش عزیز مامان ....
اما ملیکا دخترم گلم .
از همون بچگیت بدون هیچ دلیلی تب می کردی و دکترا تشخیص دادن که ممکنه عفونت اداری داشته باشه و با آزمایشاتی که ازت گرفتن مشخص شد که عفونت داری . از شش ماهگی دارو می خوردی و حتی توی یک سالگی هم شش تا آمپور بهت زدن .
اما بعد از خوردن داروها و عکس رنگی که اون همه اذیت شدی وقتی که آزمایشت رو میگیرم . عفونت نداری ولی باز یکی دو ماه بعدش دوباره عفونتت بر میگرده . نمیدونم باید چیکار کنم .
این دفعه که آزمایشت رو بردم دکتر گفت که خیلی خیلی عفونت داری . خیلی میترسم که برات مشکلی پیش بیاد . گلم الهی دورت بگردم که به این کوچکی و ضعیفیت باید این همه داروی خشک کننده بخوری . با این همه اذیتی که میشی تاثیری نمی بینیم .
وقتی که دکترم گفت که این جنینت هم دختره . مشکل عفونت اداری ملیکا اومد تو ذهنم و نگران شدم که مبادا این کوچولوی ناز هم دچار این مشکل باشه .
خدایا توکلم به توست . فقط تویی تو که میتونی کمکم کنی و بچه هامو شفا بدی . خدایا شفاشون بده ... الهی آمین