پسررررررررم ، دخمللللللللللللللم
دختر گلم وقتی میزارمت توی روروک ، از بس دست و پا میزنی به عقب میری ، بعضی اوقات هم داداشیت شما رو راه میبره و چون پاهات روی زمینه پاها میاری بالا ، فکر کنم پاهات روی فرش داغ می شه
پسر گلم ، خیلی ازم خواستی که دوچرخه شما رو بیارم خونه مادرجون ولی من قبول نکردم ، ولی خوب دایی مهدیت دوچرخه نوید رو درست کرده بود و گذاشته بود توی حیات که نازنین باهاش بازی کنه ، شما هر روز صبح که از خواب بیدار میشی میری توی حیات و سوارش میشی و سعی می کنی لاستیک جلوشو بیاری بالا ، بقول خودت می خوای تیکاف بزنی و این همه از روی دوچرخه اوفتادی زمین و پاهات کبود شده
یه روز می خواستیم ببرمت بیرون و می خواستیم شرت جینت رو پات کنم این همه پاهات کبود و سیاه شده بود که مجبور شدم شلوار جینت رو پات کنم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی