محراب محراب ، تا این لحظه: 16 سال و 2 روز سن داره
ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

فرزندانمان محراب ، ملیکا و متین

برف بازي

1391/10/9 9:42
نویسنده : مادر
242 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ، مليكا براي اولين بار برف ديد ، اما خوب هنوز كوچيك و در اون حد نيست كه بشناسه ، آقا محراب عزيز مامان روزي كه برف اومد بهت گفتم كه بابايي وقتي بياد ميبرمت برف بازي كني ، صبح روز پنج شنبه با بابايي رفتي بيرون و برفا رو فقط از توي ماشين نظاره كردي ، ظهري وقتي بابايي كاراش تموم شد اومد خونه دنبال من و مليكا ، چون هوا خيلي سرد بود مليكا رو باخودمون نبرديم بيرون ، فقط من و شما و بابايي رفتيم ، خيابونا خيلي قشنگ شده بود برفا روي شاخه هاي درختا نشسته بود و خيلي قشنگ بود و منم فقط نگاه مي كردم و به شما و بابايي هم مي گفتم ببين ببين اون درختا رو چقدر قشنگه .

روي كوه ها رو برفا پوشونده بود و منظره خيلي قشنگي بود .

 

مواظب باش برفي نشي

اي كاش روي دروغ ، زشتي و چيزهايي كه خوب ما آدما درستش كرديم هم اين برفاي سفيد مي پوشوند

خلاصه توي ماشين بهم گفتي ماماني بابايي گفته ميخوام گوشي مو بفروشم و براي ماماني يه گوشي تمام لمسي و دو سيم كارته بخرم ، بهت خنديديم و گفتم راست مي گي و شما هم در جواب گفتي درب داشبورد رو باز كن ، ببين بابايي كارتون گوشي رو هم آورده ، هر سه تايي مون خنديديم ....

روز جمعه حدودا ساعتاي 10 رفتيم بيرون شهر ، چون مليكا خواب بود من و مليكا تو ماشين بوديم و شما با بابايي رفتين برف بازي ، اولش دستاتون رو پر برف مي كردين و مي زدين به ماشين و بابايي در ماشين رو باز كرد و يه عالمه برف ريخت روي صورتم و مليكا كه توي بغلم خواب بود  از خواب پريد آخه يه خورده برف ريخت روي صورتش ، بابايي يه خورده برف آورد و منم دستت رو به برفا زدم ، مليكا از توي ماشين شما و بابايي رو نگاه مي كرد و وقتي برفا رو روي ماشين ميريختي شوق مي كرد و مي خنديد ، بابايي يه آدم برفي جلوي ماشين درست كرد و شال گردنت رو دور آدم برفي بست و با سرعت پايين حركت مي كرد كه آدم برفيت نيوفته و شما هم جوش مي زدي كه ماماني الان شال گردنمو باد مي بره ، بيارش تو .....

قربونت بشم كه اين همه مواظب وسايلات هستي .....

شب جمعه ساعت 10 بابايي گفت من بايد برم و شما به بابايي گفتي بابايي شب نرو ، فردا صبح برو ، قربونت بشم پسر گلم كه دوست داري شبا بابايي پيشت باشه .

هوا اين همه سرد بود كه آدم برفي روي ماشين آب نشده بود و بابايي برش داشت و گذاشت توي حيات ، صبحش كه اومدم بيرون ديدم آب شدههههههههههههه

اي كاش آب نمي شد آخه خيلي قشنگ بود

 

خداحافظ آدم برفي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ساجده
10 دی 91 10:22
سلام عزیزم متین تو مسابقه سوگواره محرم آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید بیاد تو وبلاگش به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم در ضمن اگر به کوچولوی دیگه ای رای داده باشید مشکلی نداره میتونید بازم رای بدید
مامان علي
11 دی 91 8:32
مامان محمد فاضل
16 دی 91 8:25
عزیزم خیلی خوشحالم بهتون خوش گذشته
پوریا پهلوان کوچولوی مامان
17 دی 91 8:03
امیدوارم همیشه ایام کنار هم و به خوشی سپری بشه
مامان سينا و كيميا
18 دی 91 7:56
از خدا ميخوام كه هميشه همينجور شاد و پرانرژي باشي مامان مهربون
MAHTAB
24 دی 91 22:37
سلااااااااااااااااااام مامانی! خووووووووووووووووووووووووبی؟؟؟ واااااااااااااااااااااااااااای وبتون چه خوججله مامان جون! محراب و ملیکا رو نیگا!چه نانازن!عزیزمممممممم! مامانی از طرف من هر دوتاشونو ببوس! لینکتونم کردم! بازم بهم سر بزنین!!