بدون عنوان
دندون چهارمی طلای مامانی داره در میاد ....
ملیکای گلم رفتیم و برات کفشهای سوتی گرفتیم روزای اول یه جورایی از کفشها میترسیدی انگار یه چیز اضافه ای بود . خلاصه اینکه بعاضی مواقع پاهاتو روی کفشا فشار میدی که صدای سوتش دربیاد و مامانی بترسه . قربونت بشم با این کارات .
وقتی این کفشای سوتی رو پای بچه ها میدیدم با خودم فکر می کردم که من اگه بجای مامان این بچه ها بود اعصابم خورد میشد از صدای سوتش .
اما حالا که خودم برات از این کفشا گرفتم وقتی پات می کنم و هر قدمی که برمیداری و صدای سوتش میاد خیلی ذوق می کنم و دنبالت میام که تندتر قدم برداری و صدای سوتش بیشتر بشه . و واقعا با اون پاهای کوچک و قدم های قشنگت چه آرامش دلنشینیه ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی