وای چه پیاده رویی کردی
دیروز با محراب رفتیم دکتر ، اولش می گفت که دکتر رو دوست ندارم خلاصه وقتی رفتیم داخل مطبش ، گذاشتمش روی پام تا خانم دکتر معاینش کنه ، وقتی معاینش می کرد گریه نمی کرد من و مامانم تعجب کردیم چون قبلاً نمی گذاشت معاینش کنن و گریه می کرد ، از مطب که اومدیم بیرون رفتم داروهاشو بگیرم ، می خواستم ماشین بگریم که زود برسیم خونه نذاشت سوار اتوبوس هم نشد ، از مطب تا خود خونه پیدا اومد حتی نذاشت که بغلش کنم برامون خیلی تعجب آور بود که این همه راه رو پیاده اومد این اولین باری بود که این همه پیاده روی کرد .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی