پخ
بابایی وقتی زنگ آیفون رو میزد شما در رو باز می کردی و میرفتی پشت در و بابایی وقتی میومد تو خونه بابایی رو می ترسوندی ، بعدش من و شما و ملیکا می پریدم هوا و می گفتیم بابایی ترسید و بابایی می گفت یواش تر صدا میره خونه همسایه زشته .
حقیقتش قبل از اینکه بابایی بیاد تو خونه من بهش اشاره می کردم که شما پیش دری و خودشو بترسونه
ولی بعضی اوقات هم واقعا بابایی مترسید و میپرید هوا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی