مامانی شربت بده ، بریم دکتر
دیروز باید می رفتم پیش دانشگاهی که نتایج امتحانات پایان ترم رو بگیریم آخه من وقتی رفتم دانشگاه بدون مدرک پیش دانشگاهی ثبت نام کردم یکی دو ترم پیش مسئول آموزش دانشگاه گفت که باید مدرک پیش دانشگاهی بیارین منم که نمی خواستم شما بیشتر از این اذیت بشی مجبور شدم که بیام و پیش دانشگاهی ثبت نام کنم امتحانات دانشگاه با پیش دانشگاهی تداخل داشت اما خدارو شکر که ترم اول پیش فقط یکی از درساشو افتادم ولی دانشگاه را با موفقیت قبول شدم
دیروز بعد از اینکه ساعت اداری تموم شد رفتم پیش دانشگاهی که نتایج ترم دو رو بگریم یه یک ساعتی منتظر شدم که نمرات رو وارد سایتشون کنن یکی از دروس رو افتادم خیلی خیلی ناراحت شدم .
ساعت 4 و نیم رسیدم خونه شما خواب بودی از بس سرفه می کردی از خواب بیدار شدی و گفتی مامانی شربت بده مادرجون که نیم ساعت قبلش بهت داده بود دیگه نمی شد که منم بهت بدم گفتم مامانی پاشو حاضرت کنم دوباره بریم دکتر ، شما گفتی مامانی نمی تونم راه برم مریضم بغلم کن
خلاصه حاضر شدیم و بابابزرگ ما رو برد مطب دکتر ، خدارو شکر خلوت بود و زود نوبتمون شد
بابایی هم ساعتای 12 و نبم شب رسید خونه شما تو بغل بابایی خوابیدی امااااااااااااااا تا صبح این همه اذیت کردی که نتونستم چشم رو هم بزارم با خودت حرف می زدی با من حرف می زدی اما از حرفات چیزی نمی فهمیدم حالت خیلی خیلی بد بود .