چراغ برات
امسال متاسفانه نتونستيم بريم سر خاك مامان بابايي . بابايي خيلي دوست داشت كه بريم اما متاسفانه قسمت نشد كه بريم . آقا محراب كه خيلي دوست داشت و هر جا ميرفتم دنبال ميومد و ميگفت ماماني ساك رو آماده كن بريم ديگه . آخه يه تعدادي از همكارا رفته بودن مسافرت و اداره خالي مي شد اگه منم مرخصي مي گرفتم و مطمئن بودم كه رييس اداره اجازه مرخصي نميده و منم به قول معروف رو ننداختم براي دو روز مرخصي . برا آقا محرابم كه قبول كردن اين حرفا كه اداره بهم مرخصي نميده و بايد برم سر كار خيلي مشكل بود و هي مي گفت بريم . ان شاء الله هر وقت قسمت شد ميريم .
نویسنده :
مادر
12:45